سفارش تبلیغ
صبا ویژن



فرهنگ سازى(1) در نهج البلاغه 1 - موفقیت

   

بسمه تعالی

 

ü    فرهنگ سازى(1) در نهج البلاغه

 

فرهنگ و فرهنگ سیاسى

در تعریف فرهنگ, تعابیر فراوانى وجود دارد. انسان شناسان کلاسیک, فرهنگ را در یک معناى وسیع, معادل (سبک زندگى) تعریف مى کنند; ولى جامعه شناسان, فرهنگ را مجموعه اى از اندیشه ها و ارزش ها مى دانند.(2)در جاى دیگرى, فرهنگ مشخص کننده باورداشت ها, مسلک ها و اسطوره ها, یعنى صور ذهنى دسته جمعى یک اجتماع که به تعبیرى, عوامل روحى و روانى آن جامعه مى باشد, تعریف شده است.(3) به بیان دیگر, فرهنگ, عناصر زیادى را در سطوح مختلف از جمله: عقاید, عواطف, ارزش ها, هدف ها, کردارها, تمایلات و اندوخته ها را در بر مى گیرد.(4)

در جاى دیگر آمده است که فرهنگ, مجموعه اى است از فضایل و هنرها و آداب و دانش ها و معارف و کلیه نیروهاى اخلاقى و روحى که بشر را از حالت بدوى و ابتدایى خارج ساخته و به سوى کمال معنوى سوق مى دهد. (5)

(ادوارد تایلور), مردم شناس انگلیسى, در سال 1871 میلادى در کتاب فرهنگ ابتدایى, فرهنگ را کلیتى درهم بافته شامل: دانش, هنر, اخلاق, قانون, آداب و رسوم و هرگونه قابلیت و عادت که به وسیله انسان, به عنوان عضوى از جامعه, کسب شده است, مى داند.(6)

از مجموع این تعاریف, مى توان این گونه استنباط و استخراج کرد که: (فرهنگ, مجموعه دانش ها, بینش ها, نگرش ها, منش ها و ارزش هاى یک ملت) محسوب مى شود.

براى این فرهنگ, ویژگى هایى را مطرح مى کنند که اولا, هویت دهنده است; ثانیا, مصونیت آور است; ثالثا, هم پویا و هم پایاست; رابعا, تإثیرپذیر است; خامسا, فطرت ثانوى است.(7)

بنابراین, وقتى که مى توان گفت فرهنگ, مجموعه اى از دانش ها, بینش ها, نگرش ها, منش ها و ارزش هاى یک ملت مى باشد, پس مى توان گفت که فرهنگ هر جامعه نیز به عنوان پدیده اى بى همتا, به تدریج, در حیات جامعه شکل گرفته و قوام مى یابد.

نخستین منبع موثر در شکل گیرى فرهنگ هر جامعه, بنیان گذاران, مدیران و رهبران شاخص جامعه مى باشند.(8)

فرهنگ سیاسى نیز (مجموعه ارزش ها, باورها و ایستارهاى احساسى مردم نسبت به نظام سیاسى خودشان) تعریف شده است.(9)

کارکرد فرهنگ سیاسى را در دو مقوله باید بررسى کرد: اول این که فرهنگ سیاسى, مشروعیت دهنده به نظام سیاسى, فرآیند تصمیم گیرى و سیاست گزارى مى باشد; دوم این که انگیزه مشارکت به مردم مى دهد. از این روست که گفته مى شود, آنچه نظام سیاسى را شکل مى دهد, باورهاى سیاسى جامعه است و یا به عبارت دیگر, گفته مى شود نظام سیاسى, مانند درختى ریشه در آداب و سنن و رسوم و هنجارهاى جامعه دارد. این باورهاست که کنش هاى اجتماعى و سیاسى خاصى را شکل مى دهد و تعامل این کنش ها, زندگى سیاسى و نظام سیاسى خاصى را درست مى کند. به بیان دیگر, همین رفتار و کنش هاى نشإت گرفته از باورها و پندارها, موجب بروز نقش هاى اجتماعى براى انسان مى شود و این نقش ها در طول زمان استمرار یافته و به خلق الگوهاى جمعى مشترک و مستمر انجامیده و در نهایت, نهادهاى اجتماعى از آن متولد مى گردد.(10)

 

 

ویژگى هاى فرهنگ جاهلى

آنچه را که مى توان به عنوان ویژگى هاى فرهنگ جاهلى عرب در دوره امام على(ع) بیان نمود, عبارتند از:

1 ـ زندگى قبیله اى که در آن فرد, مسوولیتى ندارد و کل قبیله, حتى در قبال اعمال اشخاص, پاسخ گو مى باشد;

2 ـ مبارزه دایمى با طبیعت به دلیل کمبود منابع حیات و به تبع, جنگ و خونریزى و قتل و غارت دایمى;

3 ـ بت پرستى;

4 ـ نژادپرستى و تعصب نژادى و به تبع, نابرابرى اجتماعى بین عرب و غیر عرب, حتى در قبایل و در بین جنس زن و مرد;

5 ـ فحشا, فساد و حرام خوارى.

این ویژگى ها در برخورد با بعثت پیامبر(ص) ; به خصوص در مدینه و در دوران حکومت پیامبر اکرم(ص), دچار انقلاب شدند و به این ترتیب, زیربناى تمدن اسلامى با فرهنگ ناب توحیدى پایه گذارى شد. اما پس از رحلت پیامبر(ص) بعضى از این ویژگى ها, دوباره زنده شد و حیات مجدد آنها تا زمان حکومت امام على(ع) ادامه یافت.

عمده ترین این ویژگى ها, تعصب نژادى, برترى نژاد عرب و قریش و انتصاب گرایى به جاى شایسته سالارى است که اوج این فرهنگ, در زمان خلافت عثمان مى باشد. لذا بعد از رحلت رسول گرامى اسلام(ص) عنصر شیخوخیت در فرهنگ عرب (ساختار قبیله اى), ابوبکر را حاکم نمود و منزلت قریش به وى مشروعیت داد و سپس در سایر خلفاى تا دوره على(ع) ادامه یافت.

با توضیحاتى که گذشت, فرهنگ سیاسى عرب را مى توان در قالب فرهنگ محدود ـ تبعى تعریف کرد; چون تنها به منافع خود و خویشاوندان مى اندیشیدند و مفهوم کشور و منافع ملى براى آنان بیگانه بود.

بر این اساس در جنگ هاى جمل, صفین و نهروان, مردم متوجه نبودند که حفظ کشور و نظام اسلامى واجب است, اگر چه با کشتن مسلمانان محقق شود; لذا علیه نظام اسلامى خروج کردند. و به دلیل این عدم آگاهى, به راحتى تحت تإثیر تبلیغات امثال معاویه در جنگ صفین قرار گرفتند.

دیگر این که با توجه به سطوح چهارگانه اى که در قبیله بود (شیخ, اشراف, اعضاى عادى و بردگان), قشربندى اجتماعى در این زمان عبارت بود از:

1 ـ شیوخ و روساى قبایل;

2 ـ ثروتمندانى که از راه تجارت مال فراوان اندوخته بودند;

3 ـ طبقه متوسط (شامل بازرگانان جزء و عشیره هاى متنفذ);

4 ـ بردگان و ستم کشان.

امام على(ع) با توجه به این که در دامان پیامبر گرامى اسلام(ص) تربیت شده بودند, شخصیت ایشان با فرهنگ مذهبى اسلام رشد کرده بود و از فرهنگ عرب جاهلى, بسیار فاصله داشت. مراد از فرهنگ مذهبى, فرهنگى است که هنجارها, سنت ها, آداب و رسوم و ارزش هاى آن, همه از سرچشمه وحى نشإت گرفته باشد و یا مورد تإیید منبع وحى الهى باشد.

نکته مهم این که فرهنگ مذهبى اسلام که با بعثت پیامبر اکرم(ص) مطرح شد, نتوانست به طور کامل جایگزین فرهنگ سنتى عرب جاهلى بشود; لذا هرچند در زمان حضور پیامبر اکرم(ص) با توجه به ویژگى هاى شخصیتى ایشان, حالت غلبه بر فرهنگ جاهلى را نشان مى داد; اما در زمان بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) نشان داد که فرهنگ مذهبى غلبه کاملى بر فرهنگ سنتى عرب جاهلى پیدا نکرده است. اگر چه در زمان خلیفه اول و دوم, به دلیل تقید حفظ ظواهر, بحران تعارض فرهنگ ها خود را نشان نداد; ولى در زمان خلیفه سوم که مدافع ارزش هاى فرهنگ سنتى عرب جاهلى بود و نیز در زمان حکومت امام على(ع) که به شدت مدافع ارزش هاى فرهنگ مذهبى اسلام بود و با ارزش هاى جاهلى مبارزه مى کرد, بحران به صورت جدى بروز نمود.

 

 

ویژگى هاى فرهنگ مذهبى اسلام

1 ـ خدا محورى

گفتیم که از ویژگى هاى فرهنگ سنتى عرب جاهلى, بت پرستى و تکثر در الوهیت بوده است; اما آنچه در فرهنگ مذهبى اسلام به عنوان اولین ارزش مورد توجه مى باشد, یکتاپرستى و خدامحورى است که در عینیت فرهنگ و سیاست جلوه هایى دارد.

 

2ـ عدالت خواهى و تساوى همه افراد در برابر قانون

در فرهنگ سنتى عرب جاهلى, حق و حقوق و قانون, جایگاه مشخصى نداشت تا نیازمند سنجشى به نام عدل باشد. هر آنچه که رئیس قبیله به عنوان حاکم مطرح مى کرد, همان, قانون و حق بود و بقیه مجبور به اطاعت و فرمان بردارى بودند; اما در فرهنگ مذهبى اسلام, قانون الهى مطرح است و از فرد و جامعه, هر کدام حقوقى دارند که براى اجراى درست قانون و استیفاى دقیق حقوق, سنجش عدالت مطرح است و افراد و حاکمان براساس این معیار, عادل و یا ظالم خوانده مى شوند. در این که در حکومت امام على(ع) این فرهنگ بیش از شاخصه هاى دیگر مورد توجه بوده, جاى هیچ شک و شبهه اى نیست و در مباحث مختلف این تحقیق نیز به این معنا اشاره شده است.

 

3 ـ شایسته سالارى

در فرهنگ سنتى عرب جاهلى, شایستگى ها جایگاهى در عزل و نصب ها نداشت; بلکه نژاد و خون و نیز انتصاب به قبیله بود که در موقعیت هاى اجتماعى و سیاسى, بیشترین دخالت را داشت. اما در فرهنگ مذهبى اسلام, تقوا(11), جهاد(12) و علم(13) از جمله ارزش هایى است که براى افراد شایستگى درست مى کند و جز مقام انبیا و ائمه که نصب خاص الهى دارد,همه جایگاه هاى دیگر اجتماعى براساس شایستگى هاى خاص, قابل تعریف مى باشد.

 

4 ـ مصلحت گرایى

آنچه در فرهنگ جاهلى مطرح بود, برترى یک نژاد و افرادى از یک قبیله و این که باید تنها منافع ایشان مد نظر باشد. اما در فرهنگ مذهبى که امام على(ع) معلم ومروج آن است, مصلحت جامعه جایگاه ویژه اى دارد; به طورىکه امام(ع) در مقابل وقایعى که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاد, با این که امامت و جانشینى از آن حضرت(ع) بود; ولى وقتى که مصلحت چنین ایجاب کرد که جامعه اسلامى نوپا دچار پراکندگى نشود, از حق فردى خود گذشت و به مصلحت عمومى جامعه اندیشید و نه تنها مخالفتى با آنچه انجام گرفته بود, ابراز نداشت; بلکه به شهادت تاریخ, خلفاى سه گانه را نیز یارى نمود تا جامعه اسلامى از بحران مصون بماند.

 

5 ـ مسوولیت فردى و اجتماعى

از شاخصه هاى فرهنگ جاهلى, این بود که اشخاص در برابر اجتماع و حتى در قبال اعمال خود هیچ مسوولیتى نداشتند و تنها قبیله, پاسخ گوى اعمال ایشان بود. اما در فرهنگ مذهبى اسلام, فرد در برابر اعمال خود مسوولیت دارد; لذا امام(ع) در فرمان حکومتى خود به مالک اشتر, هشدار مى دهد که تو و خاندانت و نزدیکانت, همگى موظف هستید که با مردم با انصاف رفتار کنید: (إنصف الناس من نفسک ومن خاصه إهلک...).(14)

مسوولیت هاى اجتماعى را نیز حضرت(ع) در موارد متعدد یادآور شده است که به ذکر چند مورد اکتفا مى کنیم:

حضرت(ع) در نامه 31 خود, به چهار ارزش مهم که در واقع, مسوولیت هاى اجتماعى نیز محسوب مى شوند, توصیه مى فرماید:

الف ـ امر به معروف ونهى از منکر;

ب ـ تحمل سختى ها و مشکلات در راه حق و در مسیر جهاد فى سبیل الله;

ج ـ یارى مستمندان (در این فراز, امام(ع) حقیقت انفاق را سرمایه گذارى براى آخرت خود مى داند);

د ـ قرض الحسنه.

 

6 ـ ملت گرایى

در فرهنگ جاهلى, شاخصه پراکندگى از ویژگى هاى مهم آن فرهنگ بوده است; چون ساختار جامعه, یک ساختار قبیله اى بود. اما با ظهور اسلام و در تحت لواى آن, همه افراد یک جامعه على رغم داشتن عقاید مختلف, اولا, در برابر قانون مساوى هستند و ثانیا, از حقوق طبیعى وسیاسى ـ اجتماعى برخوردار بوده و دولت موظف است که از حقوق همه افراد ولو غیر مسلمان دفاع کند. از این رو, در فرهنگ مذهبى اسلام, پراکندگى وجود نخواهد داشت و مفهوم ملت و کشور به شکل امروز, تحقق پیدا مى کند.

در فرهنگ مذهبى که حاکم بر حکومت امام على(ع) بود, حتى اهل کتاب (یهودیان, مسیحیان, زرتشت و...) هم باید احساس امنیت, برابرى در برابر قانون و نیز امکان استیفاى حقوق خود را داشته باشند; لذا حضرت(ع) ضمن سفارش زرتشتیان به حاکم فارس, تإکید مى نماید که باید با ایشان خوش رفتارى شود و نسبت به شکایت دهقانان این منطقه, به والى فارس هشدار مى دهد.(15)

همچنین عتاب امام(ع) در جریان حمله به شهر انبار که اموال مسلمین و غیر مسلمین غارت شده بود و خلخال از پاى زن یهودى کشیده بودند,(16) دلالت بر این دارد که امام(ع) به کل جامعه و ملت به جهت این که زیر مجموعه نظام اسلامى هستند, توجه خاص دارد.

 

 ادامه دارد....

 



نویسنده » مهدی خیرالهی » ساعت 12:50 عصر روز سه شنبه 87 فروردین 6